فردی بنام حسین در کامنتی ذیل این پست نوشته است که : "جدا که دلم برای امید میسوزه چند سالی است که بغض تو گلوش گیر کرده! ودردهایش زیاد شده. در وبلاگی که سراسر توهین وهتاکی وفحاشی است ,در تعجبم که از تادیب وتربیت حرف میزنند.جدا مایه تعجب است." بله، من سالهاست که بغض گلویم را گرفته است اما نیاز به دلسوزی امثال تو ندارم. کیست که این ظلم فراگیرآخوندها را ببیند و بغض گلویش را نگیرد؟ کیست که خبر قتل عام زندانیان سیاسی را بشنود و بغض گلویش را نفشارد؟ کیست که این فساد گسترده اداری را در بالاترین سطوح ببیند و متاثر نشود؟ کیست که این فساد و فحشا و اعتیاد، که دستاورد حکومت خامنه ایست، را ببیند و دلش به درد نیاید؟ کیست که خبر قتل فرزندان و خودکشی پدری به خاطر مشکلات مالی را بشنود و بغض نکند؟ کیست که با این مشکلات اقتصادی و فقر مردم خبر اختصاص اعتبار میلیاردی برای مسجد جمکران را بشنود و بتواند آرام باشد؟ کیست که ... به جز کسانی که به قول شبلی پاره ای حلوا می گیرند تا پارس کنند؟ اما در مورد توهین و فحش که گفته ای باید بگویم که خامنه ای حتی لایق زشت ترین فحشهای عالم هم نیست هر صفتی که به وی داده شود بسیار بالاتر از شان وی است! اما اینکه من گفته ام "کَک به تنبان بعضیها افتاده است" به دلیل واکنشی است که امثال تو نسبت به آن نوشته ها (1 و 2)، نشان دادید.(ظاهرا این عکس خامنه ای با لیلی خالد کاربردهای زیادی دارد!!!) ببینید فقر ایرانیها و حاتم بخشیهای سلاطین را در قبال خود شیرینی یک زن!!!